خانم خونه (مهرآرا )خانم خونه (مهرآرا )، تا این لحظه: 32 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
آقای خونه (امیر )آقای خونه (امیر )، تا این لحظه: 34 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
هم خونه شدنمونهم خونه شدنمون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

معجزه لبخند هایت ...

آذر دخترک ته تغاری مهر هم رسید ....

سال دوستای گلم آذرتون مبارک انشالله تو این ماه جذاب و رنگی خونه دلاتون خوشرنگ و لعاب باشه  انشالله این درگیریا و مشکلات هر چی زودتر تموم بشه  واقعا خیلی سخته تو این شرایط  ضربه رو خود مردم میخورن متاسفانه ... این پست صرفا جهت عرض حضوری بود چون این روزا خیلی سر همه شلوغه سرتونو درد نمیارم :) انشالله همیشه بخندین :)
1 آذر 1398

عزیزترین بهونه زندگیم تولدت مبارک

این پست 12 روز پیش باید ثبت میشد اما چه کنم که تازه امروز بعد مدتها نی نی وبلاگ بالا اومد البته فک کنم مشکل از نت من بود بگذریم  امیر نازنیم  بهونه زندگی  خوش خنده ی پرانگیزه  مرسی که به دنیا اومدی و شدی مهربون ترین یار و دلبر من  میدونی که چقدر برام عزیزی  حتی بیشتر از تموم چیزای دنیا و خودم دوستت دارم  سی سالگی تو قطعا سر اغاز یکی از فصل های قشنگ زندگیمونه  امیدوارم تا سالیان سال کنار هم عاشقانه و دلبرانه فصل های زندگی مون رو رنگی و پر نور کنیم  ❤️❤️❤️ یک تولد کوچیک دو نفره 😍❤️ ...
19 مهر 1398
1112 15 10 ادامه مطلب

واجب است سجده شکری بر تو ای صنما ...

امیر هفته پیش با امیر امروز هزار برابر متفاوت بود ... هفته پیش جهنمی بود که توش دست و پا میزدیم ،لغو شدن چهار تا قرارداد مهم یعنی سقوط کامل و پر ضرر ... امیر هفته پیش قرمز شد ،سیاه شد ،مرد و زنده شد و 24 ساعت بی هوش و بی حال بود ... توی همین یک هفته شکست ،اعتبارش برای کسی اهمیت نداشت ... اما دیروز انگار معجزه بود انقدری که برای حال بد امیر زجه زدم شاید خدا دلش سوخت و حتما دعا های شما 💛 آفتاب هنوز نرفته بود که قرآنی که از خانمی که توی بیمارستان دیدمش گرفته بودمو باز کردم توی صفحه اولش نوشته بود باز میشه این در نگران نباش ... خوندم و گریه کردم ،با هر آیه ای که میخوندم حال بد امیر جلوی چشمم بود ... نزدیکای ساعت 10 ...
6 خرداد 1398

برای دلم تنها یک آیه کافیست ...

سلام دوستای قشنگم این ایام رو تسلیت میگم بهتون . راستش چند وقتیه یه گرهی افتاده تو زندگی مون میخواستم بگم اگه قابل بدونید تو این شبای عزیز ما رو هم یاد آور شید و برامون دعا کنید 🙏
4 خرداد 1398

هم خونه شدنمون 5 سالگیت مبارک^_^

میشه تا 50،500،5000و... توی این دل همینقدر تازه و عشق بمونی میشه همیشه تا آخرش شبا پلی استیشن بازی کنیم میشه تا همیشه  صبحایی که دیرمون میشه وسط راه بزنی رو ترمز بگی بریم صبحونه بخوریم میشه همیشه همینقدر قشنگ بخندی میشه تا آخرش همینقدر شر و شیطون و شلوغ بمونی میشه هر روز بیای بالای سرم اهنگ پلنگ صورتی بذاری و من بالشتو پرت کنم سمتت میشه همینقدر عشق بمونی 5 سال و این روزامون مبارک عزیزم😍❤️
20 ارديبهشت 1398

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی ...

فقط چهار روز دیگه مونده تا 5 ساله بشه 5 سال از اون لبخندای شیرین 5سال از اون افتضاح کت و شلوارت قبل عروسی 5 سال از بهترین روز زندگی مون 5سال و چقدر زود گذشت دیگه نه من اون دختر شر و شیطون 5 سال پیشم نه تو اون پسر دلقک که همه رو عاصی میکرد چقدر زود به این پختگی رسیدیم که یاد بگیریم هر جا که لازمه بخندیم و هر چقدر که لازمه قوی و محکم باشیم ... چقدر بیشتر از 5 سال پیش عاشقتم و چقدر بیشتر و بیشتر میتونم درکت کنم چقدر زود میگذره اما ثانیه به ثانیه اش همه یه دفتر خاطره اس چقدر خوبه که صاف و ساده و بی حاشیه بهت میگم دوست دارم و انقدر شیرینه وقتیکه تو میگی من دوست ندارما عاشقتم ....       ...
15 ارديبهشت 1398

زودگذر

سلام دوستان شرمنده بابت نبودنم این مدت همش درگیر جابه جایی بودم و اصلا وقت نداشتم بیام وب هنوزم درگیرم اما انشالله تا یه ماه دیگه همه چی اوکی میشه :) ممنون بابت دلنگرانی هاتون برام :) میام خیلی زود  
6 ارديبهشت 1398