خانم خونه (مهرآرا )خانم خونه (مهرآرا )، تا این لحظه: 32 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
آقای خونه (امیر )آقای خونه (امیر )، تا این لحظه: 34 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
هم خونه شدنمونهم خونه شدنمون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

معجزه لبخند هایت ...

هم خونه شدنمون 5 سالگیت مبارک^_^

میشه تا 50،500،5000و... توی این دل همینقدر تازه و عشق بمونی میشه همیشه تا آخرش شبا پلی استیشن بازی کنیم میشه تا همیشه  صبحایی که دیرمون میشه وسط راه بزنی رو ترمز بگی بریم صبحونه بخوریم میشه همیشه همینقدر قشنگ بخندی میشه تا آخرش همینقدر شر و شیطون و شلوغ بمونی میشه هر روز بیای بالای سرم اهنگ پلنگ صورتی بذاری و من بالشتو پرت کنم سمتت میشه همینقدر عشق بمونی 5 سال و این روزامون مبارک عزیزم😍❤️
20 ارديبهشت 1398

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی ...

فقط چهار روز دیگه مونده تا 5 ساله بشه 5 سال از اون لبخندای شیرین 5سال از اون افتضاح کت و شلوارت قبل عروسی 5 سال از بهترین روز زندگی مون 5سال و چقدر زود گذشت دیگه نه من اون دختر شر و شیطون 5 سال پیشم نه تو اون پسر دلقک که همه رو عاصی میکرد چقدر زود به این پختگی رسیدیم که یاد بگیریم هر جا که لازمه بخندیم و هر چقدر که لازمه قوی و محکم باشیم ... چقدر بیشتر از 5 سال پیش عاشقتم و چقدر بیشتر و بیشتر میتونم درکت کنم چقدر زود میگذره اما ثانیه به ثانیه اش همه یه دفتر خاطره اس چقدر خوبه که صاف و ساده و بی حاشیه بهت میگم دوست دارم و انقدر شیرینه وقتیکه تو میگی من دوست ندارما عاشقتم ....       ...
15 ارديبهشت 1398

چه کجا را میخواهی بهتر از آغوش یار...

یکم اسفندمون به طرز قابل توجهی بهم ریخت و هیچی رو برنامه ریزی پیش نرفت ... دم اومدن امیر ماشینمون خراب شد و مجبور شد دو ساعت استراحتشو تو تعمیرگاه سر کنه و از همه بدتر نهار نخوره و بعده تعمیرگاه دوباره تا ساعت 10 شب سرکار باشه و فرصت سر خاروندن نداشته باشه و این شده که از همون صحبونه چایی بیسکوئیت سر صبح تا ده و نیم شب چیزی نخورده باشه . ساعت یازده خسته و کوفته و رنگ پریده رسید خونه اما دیگه حتی نای غذا خوردن نداشت و این شدکه حالش بد شد و کارمون به اورژانس کشید . از اونجایی که یه خورده مشکل معده هم داره اوضاع براش بدتر شده بود ،منم صبح رفتم و هم برای خودم و هم امیر مرخصی گرفتم ...آوردمش خونه و براش غذا درست کردم و خورد ... غروب ک...
4 اسفند 1397

اسفند قشنگم رسید ...

چقدر زود گذشت از اون روزی که برای اولین بار امیرو دیدم ،چقدر زود گذشت از اون سوتی و چقدر از یک اسفند 90 آرومتر و بی صدا تر شدم و چقدر دلم تنگ شده برای اون دختربچه ی شر درونم ... یک اسفندتون مبارک 😍  
1 اسفند 1397
1