دردم تمام میشود وقتی صدایم میکنی...

اولین باره که به این مهرآرای بی آروم و قرار درونم پی میبرم ...تو این یه هفته خونه نشینی و تاثیر دارو های مسکن روی بدنم خیلی احساس خستگی میکنم ...بعده یه هفته امروز اولین روزی بود که بدون مسکن خوردن نشستم تو خونه ....از خونه بودن خوشم نمیاد البته بیشترش بخاطر تنهاییه ...امیر فقط تونست دو روزو خونه بمونه و تو همین دو روز کلی از کاراش عقب افتاده بود ...وقتایی هم که تو این هفته رو مود بودم هم فیلم نگاه کردم حدودا یه هارد یه ترا داریم که کاملا پره فیلم و سریال های مورد علاقمون یا تو لیست علاقمونه که فقط دانلودشون کردیم و وقت نکردیم نگاهشون کنیم فعلا که دارم فیلم های سینمایی رو نگاه میکنم و فیلم امروزم moonlight sun بود که خیلی خوشم اومد کلا فیلمایی که راجب بیماری های عجیب و فضا های بیمارستانیه رو دوست دارم شاید هم بخاطر شغلمه البته فیلم های ترسناک و علمی تخیلی که جای مخصوص خودشو رو تو قلبم داره ...روز مادر امسال نه نتونستم برم پیش مادرم و نه مادرشوهرم البته به مامانم نگفتم پام پیچ خورده چون الکی نگران میشد ....کادوشو اینترنتی سفارش دادم و دقیقا روز مادر رسید دستش و خیلی راضی بود براش یه دیوان حافظ و مجموعه اشعار مولانا رو گرفتم اخه خیلی عاشق شعره و خودشم دبیر ادبیات بازنشسته اس .....برای مادر شوهرم هم کتری قوری مسی خریدم که مجموعه ظرفای مسیش کامل شه و خیلی خوشش اومد خدا رو شکر ....

با تاخیر روز مادرو به همه مامانای گل نینی وبلاگ و مامانای اینده این جمع تبریک میگم

الهی که دلتون همیشه شاد باشه و خنده از رو لبتون نره :)